رهبري ملّتهاي اسلامي، يعني تمام مسلمين جهان و پنجاه و هفت كشوري كه عضو سازمان كنفرانس اسلامي هستند؛ يعني جمعيت مسلمانان جهان كه به بيش از يك و نيم ميليارد نفر مي رسند كاري بسيار دشوار است كه با عنايت خداوند متعال و توجهات حضرت بقيهاللهالاعظم(عج) در طول بيست سال گذشته مواضع حكيمانه و مدبرانه رهبر معظم انقلاب در قضاياي حمله آمريكا به عراق و افغانستان و يا مواضع و بيانيه هاي شجاعانه ايشان در دفاع از مردم فلسطين و غزه و دفاع جانانه ايشان از بلاد اسلامي و ملت هاي مسلمان لبنان و عراق و فلسطين به ظهور رسيد و اقتدار رهبري و فرماندهي امت اسلامي را در صحنه بينالمللي و در مقابل جبهه ظالمين جهان به رهبري آمريكا و صهيونيستها نشان داد.
اين موضوع نشان از نگاه جامع ايشان هم از نظر فهم مسائل بينالمللي، از نظر فهم مسائل سياسي و از نظر مسائل دفاعي و امنيتي دارد. در حقيقت ايشان نگاه جامعي در رابطه با سرنوشت مسلمانان و سرنوشت سياسي ملّتهاي اسلامي دارند و در جهت روشنگري نسبت به ملّتهاي اسلامي و نگاه به آيندهي مسلمانها و وحدت مسلمين جهان، وحدت در مقابل ظالمان جهاني، مانند آمريكاييها، وحدت براي دفاع از بلاد اسلامي و ملّتهاي اسلامي نظير وحدت براي مقابله با رژيم صهيونيستي حركت ميكنند.
خاور ميانه، حساس و استراتژيك
منطقهي خاور ميانه به دلائل زير، داراي اهميت استراتژيك و جزء پيچيدهترين و بحرانيترين مناطق دنيا است. اولاً حدود 63 تا 65 درصد نفت خام جهان در اين منطقه است. در ثاني اينكه از زماني كه انگليسيها و آمريكاييها در سال 1948، رژيم جعلي صهيونيستي را ايجاد كردند، اين منطقه تبديل به كانون بحران شده است. ثالثاً حضور و لشكركشي نظامي آمريكاييها به عراق و وجود 35 پايگاه نظامي در كويت، عربستان، بحرين، قطر، امارات، عمّان و همچنين بحراني كه الآن در افغانستان و پاكستان در جريان است. در حال حاضر دويستهزار نيروي نظامي آمريكايي در اين منطقه حاضر هستند كه اين نيروهاي نظامي بحراني را به وجود آوردند. عامل چهارم اينكه تمام اديان بزرگ الهي از اين منطقه برخاستهاند؛ يعني مسيحيت، يهوديت و اسلام از اين منطقه برخاسته است. از عربستان سعودي تا مصر و بيتالمقدس خاستگاه سه دين بزرگ الهي است. بنابراين اين منطقه يك منطقهي حياتي، حساس، استراتژيك است.
حالا در اين منطقهي استراتژيك يك انقلاب اسلامي هم در ايراني كه جزء بزرگترين پايگاههاي آمريكا بوده به وقوع پيوسته است كه بزرگترين قدرت تأثيرگذار در معادلات خاورميانه است. يك قدرت فرهنگي و ايدئولوژيكي كه با نظام سلطه، آمريكا و رژيم صهيونيستي مخالف است. كشوري كه بيش از هفتاد ميليون جمعيت دارد، انقلاب آن يك انقلاب اسلامي است و حوزهي نفوذش در كشورهاي منطقه زياد است. ضمن اينكه ايران ميتواند تضمينكنندهي صدور نفت از منطقهي خليج فارس به واسطهي تسلط بر تنگهي هرمز باشد. ايران دو هزار كيلومتر ساحل در درياي عمان و خليج فارس دارد و اين يعني ايران داراي قدرت تضمينكننده است. روزانه پانزده تا هفده ميليون بشكهي نفت از تنگهي هرمز رد ميشود كه ايران قادر به تضمين امنيت اين گلوگاه اقتصاد جهاني است. ايران يكي از پنچ تمدن بزرگ جهاني است كه مدنيت جهاني را شكل داده است. تمدنهاي چين، هند، ايران، مصر و يونان، پنج تمدن بزرگ جهاني هستند. پس ايران يك قدرت تمدني است در حالي كه بسياري از كشورهاي جنوبي خليج فارس، حتي سابقهي صد سال تشكيل دولت و حكومت مستقل را ندارند. اما رهبر انقلاب در بحرانهاي پيراموني ايران و مسائلي كه جهان اسلام را تهديد ميكند، دورانديشي و قدرت مديريتيشان را نشان دادند.
تنها پشتوانه مردم غزه
در جنگ بيست و دو روزهي رژيم صهيونيستي عليه منطقهي غزه كه يك منطقهي محدود - كل منطقهي غزه ششصد و سي كيلومتر است ولي در اين منطقهي محدود، يك و نيم ميليون مسلمان جمع شده است- چه جناياتي مرتكب شد. رژيم صهيونيستي در اين بيست و دو روز، از دريا، هوا و زمين با تمام توان به اين منطقه حملهي نظامي كرد، براي اينكه نيروهاي مبارز فلسطيني و دولت حماس را كه در غزه بودند، كامل منهدم كند و منطقهي غزه را تصرف و اشغال كند و ديديم كه مجامع جهاني آنچنان واكنشي نشان ندادند. متأسفانه برخي از سران كشورهاي عربي و اسلامي نيز آنچنان واكنشي نشان ندادند، بلكه بعضي از آنها با سكوت خودشان و حتي با نشان دادن چراغ به آمريكا و رژيم صهيونيستي، در حقيقت موافقت خودشان را با حمله به غزه نشان دادند.
صدها نفر كودك، زن، پيرمرد و... شهيد شدند و در اين بيست و دو روز، تنها رهبري كه در جهان اسلام موضعگيري قاطع داشتند، رهبر معظّم انقلاب بودند كه دو مرتبه هم بيانيه دادند و موضعگيري كردند و به دفاع از مسلمين اهل سنّت پرداختند. ميگويند كه انقلاب اسلامي طرفدار شيعيان جهان است، در صورتي كه در فلسطين تعداد شيعيان بسيار كم است، البته محبّ اهلبيت زياد داريم. براي مثال در غزه «مسجد المهدي» وجود دارد و خيلي از آنها محب اهلبيت هستند، ولي شيعه به معناي شيعهي دوازده امامي، بسيار كم وجود دارد و رهبري انقلاب اسلامي، به دفاع از مسلمين در منطقهي غزه و به دفاع از سرزمين اسلامي فلسطين پرداختند و اين بزرگترين پشتوانهي مردم منطقهي غزه بود كه در شكست رژيم صهيونيستي مؤثر بود. شايد تنها اميد آنها در اين مقاومت جانانه به رهبري و ملّت و دولت اسلامي ايران بود.
نصرالله و نصر الهي
در جنگ سي و سه روزهي رژيم صهيونيستي و حملهي نظامي كه صهيونيستها به لبنان كردند، حداقل ميخواستند تا رودخانهي ليطاني پيشروي زميني كنند؛ يعني حداقل در طرحهاي نظاميشان قصد پيشروي به سمت بيروت تا رودخانهي ليطاني را داشتند. در اين جنگ سي و سه روزه، مواضع رهبر معظّم انقلاب اسلامي را مرور كنيد، مواضع ملّت ما را در حمايت از مردم لبنان و حزبالله لبنان را در مقابل مواضع دولت لبنان ببينيد. دولت سنيوره با آمريكاييها و صهيونيستها، كاملاً هماهنگ بود، در حالي كه روي سر لبنانيها بمب ميريختند، خانههاي مردم و پلهاي جادههاي مواصلاتي را تخريب ميكردند.
خانم رايس وزير امور خارجهي وقت آمريكا، دو مرتبه به سرزمين اشغالشدهي فلسطين سفر كرد. اسرائيليها ميخواستند جنگ را متوقف كنند اما كسي كه آنها را ترغيب ميكرد كه ادامه بدهند، خانم رايس بود. در اين جنگ سي و سه روزه، سيدحسن نصرالله، اين مجاهد قهرمان كه خودش را سرباز رهبر انقلاب ميداند، - در آن كنفرانس حمايت از فلسطين كه در تهران برگزار شد، ديديد كه وقتي كه آيتالله خامنهاي سخنرانيشان تمام شد، اولين كسي كه به محضر آقا رسيد، سيدحسن نصر الله بود- اينگونه در لبنان مقابل رژيم صهيونيستي ميايستد. ملت بزرگ ايران به رهبري آيتالله خامنهاي در مقابل آمريكاييها و صهيونيستها با اقتدار در طي بيست سال گذشته ايستاده است.
نه با آمريكا نه با صدام
عراقيها به رهبري صدام، در يازده مرداد سال شصت و نه، مطابق با سال 1990 ميلادي به كويت حمله كردند. ساعت 7 صبح نيروهاي نظامي دوازده لشكر عراق از مرز صفّوان به مقصد كويت، كه بيش از صد و ده كيلومتر فاصله بود، حمله كردند كه در پي آن و قبل از ظهر، دولت و ارتش كويت ساقط شدند؛ يعني كويتيها، هفت ساعت دوام نياوردند. عراق، كويت را ضميمهي خاك خودش كرده و بر منابع نفتي كويت تسلّط پيدا كرد و ميخواست كه با تصرّف و تسلّط ذخاير نفت كويت، ذخاير نفت خودش را به 20 درصد ذخاير نفت جهان برساند. آمريكاييها و متحدانش به رهبري آقاي بوش و در بيست و نهم اسفند ماه سال شصت و نه ساعت 6 بامداد به كويت حمله كردند تا عراقيها را از كويت بيرون كنند.
حال مواضع رهبر انقلاب را در مورد اين موضوع ببينيم. شوراي عالي امنيت ملي ايران، جلسهاي قبل از آن حمله گذاشت. يك ماه قبل از اين حمله، سپاه پاسداران نامهي رسمي خدمت حضرت آقا نوشت - اين را براي اولينبار ميگويم- كه تجمع بزرگي از ارتش عراق در جنوب بصره و شهرهاي جنوب عراق شكل گرفته است. عراقيها يا ميخواهند به كويت و يا مجدد ميخواهند به ايران حمله كنند. ما به عنوان سپاه پاسدارن كاملاً ارتش عراق را از نظر اطلاعاتي رصد ميكرديم. در اين يك ماه فرصتي داده شد كه شوراي عالي امنيت ملي، سياستگذاري كند كه اگر يك اتفاقي افتاد، وزارت خارجه و صدا و سيما چه موضعي بگيرند. وقتي كه عراقيها كويت را اشغال كردند، در ايران بعضيها ميگفتند كه ما الآن بايد برويم در كنار صدام و عليه آمريكا بجنگيم، حتي در مجلس بعضيها هم اين صحبتها را عنوان ميكردند. اما رهبر معظّم انقلاب اسلامي هم تجاوز عراق به كويت و هم حملهي آمريكاييها به عراق را محكوم كردند و آن جنگ را مديريت كردند. به صورتي كه هم تجاوز صدام به كويت و هم حمله نظامي آمريكا به عراق را محكوم كردند و هم از اينكه خطري متوجه ايران شود، جلوگيري كردند.
در همان زمان تعداد زيادي از كويتيها فرار كردند و آمدند داخل ايران. به علاوه اينكه وقتي آمريكاييها به عراق حمله كردند، اولين شهر مورد حمله، شهر بصره بود. همين مردم بصرهاي كه اسراي ما را در سالهاي جنگ، با سنگ ميزدند يا به اتوبوسهاي آنها سنگ ميزدند، با دستور رهبر معظم انقلاب در مورد باز كردن مرز، با پاي پياده و گرسنه فرار ميكردند و وارد مرزهاي ايران ميشدند. ايشان دستور دادند كه مرز را باز كنيد كه مسلمانهاي بصره، وقتي كه آمريكاييها حمله كردند، بيايند داخل ايران. در غرب كشور هم همچنين وضعي حاكم بود؛ در قصر شيرين و مهران هم همين اتفاق افتاد. البته آقا هم عراق را محكوم كردند و هم آمريكاييها را.
بعد از يازده سپتامبر
حملات بعدي، يعني دو اتفاق بزرگ ديگر كه هنوز هم درگير آنها هستيم، حملهي آمريكا به افغانستان و اشغال نظامي افغانستان، براي سرنگوني رژيم طالبان و دستگيري بنلادن در سال 2001 بعد از حوادث يازده سپتامبر است. اين حادثهي بزرگي بود و دو سال بعدش، سال 2003، حملهي آمريكا به عراق به بهانهي داشتن سلاح كشتار جمعي. اخبار و اطلاعاتي كه ما داشتيم اين بود كه در آمريكا، صهيونيستها به آمريكاييها توصيه ميكردند كه اول به ايران حمله كنيد كه اگر شما ايران را مورد تهاجم قرار بدهيد، اشغال افغانستان و عراق بسيار آسانتر خواهد شد و حتي در آن بحثي كه بوش گفت كه محور شرارت ايران، كره شمالي و عراق هستند، صهيونيستها ميگفتند اول ايران را مورد تهاجم قرار دهيد. اما آمريكاييها ميگفتند ما بايد از حلقهي سست اين زنجير شروع كنيم؛ يعني حلقهي سست اول طالبان است و بعد عراق و بعد از آنها ايران. به همين دليل به افغانستان و عراق حمله كردند. اما اتفاقاتي تحت مديريت و تدبير رهبر معظّم انقلاب رخ داد كه باعث شد تا خطرات متوجه ايران نشود.
بالاخره آمريكاييها قدرت جهنمي دارند، از قدرت نظامي، قدرت اقتصادي، تأثير لابي صهيونيستها هم بر كاخ سفيد، پنتاگون، و وزارت خارجهي آمريكا. اما چگونگي مديريت اين بحران كه در عراق و افغانستان رخ داد و اينكه دامنهي اين جنگ به ايران نرسد، به علاوه اينكه ايران بتواند در تغيير معادلات آيندهي منطقه مؤثر باشد. دشمن قصد داشت يك نظام سياسي لائيك در عراق به وجود آورد و شخصي را روي عراق حاكم كنند كه دشمن ايران باشد. آنها ميخواستند يك صدام ديگر را جايگزين كنند كه باز عراق تبديل به يك دشمن براي ايران بشود. اما مديريت سياست خارجي ما و تأثيرگذاري سخنان و توصيههاي رهبر انقلاب بر مردم، گروههاي سياسي و علماي عراق، مانع دستيابي آمريكا به اين هدف شد. علاوه بر اين آمريكاييها علاوه بر اينكه دو دشمن ايران، يعني صدام و طالبان را از بين بردند، ايران نيز از اين جنگ صدمه نديد و قدرت نفوذ ايران و وزن ژئوپليتيكي ايران در اين منطقه بالاتر رفت. آيا در حال حاضر وزن ايران بيشتر شده يا زماني كه صدام حكومت ميكرد؟ بنده اين موفقيت را تحتتأثير رهبري آيتالله خامنهاي ميدانم، و مطمئن هستم که ملت بزرگ ، مومن و هوشمند قدر نعمت الهي ولايت فقيه را مي دانند.