اختلافات مرزى ايران و عراق كه ريشهى آن را در شيطنت ذاتى استعمار انگليس بايد جستجو كرد، باعث گرديد دو كشور در سالهاى 1353 تا 1355 درگيرى نظامى پيدا كنند. البته اين تقابل نظامى چند روزه و محدود بود و اصلاً قابل مقايسه با دوران جنگ تحميلى نبود. بحران بين دولتهاى ايران و عراق با امضاىتوافقنامهى الجزاير در سال 1975 به پايان رسيد و حتى مردم ايران به زيارت عتبات عاليات مشرف شدند.
با پيروزى انقلاب اسلامى و با توجه به مقدمهاى كه در آغاز اين فصل عرض كردم، حزب بعث عراق به رهبرى صدام و جريان وابسته به او، تلاش كرد تا به زمينهى مناسب براى تجاوز به همسايهى شرقى خود دست يابد.(128( يك سلسله اتفاقات مهمى هم در نيمه اول سال 1359 روى داد، اول اينكه صدام، آيتالله سيدمحمدباقر صدر و خواهر مظلومهى ايشان را به شهادت رساند.(129( و به دنبال آن فشار بر شيعيان و مبارزان عراقى افزوده شد. صدام و حزب بعث با شهادت آيتالله صدر نشان دادند كه آمادهى انجام هر جنايتى هستند. حضرت امام رحمةالله عليه هم به دنبال شهادت آيتالله صدر موضع مشخصى گرفتند(130( و اعتراضها عليه حزب بعث بالا گرفت.
اتفاق دوم، شكست آمريكا در عمليات نظامى طبس در 5 ارديبهشت ماه 1359 بود كه آن هم جنجالبرانگيز بود و خشم آمريكايى ها را به دنبال داشت. سپس شيطان بزرگ طرح كودتا را به اجرا گذاشت كه آن هم با شكست رو به رو شد.(131( در آن زمان شرايط به گونهاى پيش رفته بود كه همه عمليات گستردهى نظامى عليه مرزهاى ايران توسط عراق را انتظار مى كشيدند و چنين هم شد. دلايل اين بدبينى يعنى هماهنگى آمريكا و عراق در مقابله با ايران بسيار زياد بود. براى نمونه يادم هست كه در اوايل سال 1359، صدام، ايران را تهديد به زور كرد. آنها فقط به بيان اختلافات مرزى محدود با ايران اكتفا نمىكردند، بلكه مىگفتند ايران بايد جزاير سهگانه در خليج فارس را تخليه كند. معلوم بود اگر به فرض محال اين كار را هم مىكرديم باز بهانهى ديگرى مىآوردند. به دنبال برخورد تند صدام، يكى دو روز بعد آمريكايىها هم با ما قطع رابطه و سپس محاصرهى اقتصادى خود را شروع كردند. اينها نشانههايى از هم سويى عراق با آمريكا بود كه سالهاى بعد، هم عراقىها و هم آمريكايىها به آن اقرار كردند.
از سوى ديگر، پس از پيروزى انقلاب اسلامى ارتش شاه فرو پاشيد و اقتدار خود را از دست داد و مىتوان ادعا كرد كه توان و آمادگى رزم آن، به حداقل ممكن رسيده بود.(132) حتى بعضى از فرماندهان ارتش مانند »مدنى« هم كه توسط نيروهاى انقلاب انتخاب شده و مسؤوليت داشتند جاسوس آمريكا بودند. در مقابل نيروهاى حزب اللهى ارتش كه بعدها افتخارآفرين شدند، مانند آبشناسان، صياد شيرازى، صدها نفر ديگر در فشار بودند و به آنها مسؤوليتهاى مهم واگذار نمىشد. بعد از كودتاى »نوژه« هم بخش خيانتكار بدنهى ارتش شناسايى شد و اين نيز ضربهى ديگرى بر ساختار نظامى - رسمى كشور بود. از اين روى به هم خوردن توازن قوا به نفع عراق و چراغ سبز آمريكا و غرب به صدام، همه چيز را براى شروع تجاوز از قبل برنامهريزى شده، آماده كرد.
در حالى كه جمهورى اسلامى ايران با بحران ساختار و سازمان نيروهاى مسلح خود دست به گريبان بود، عراق اقدام به تقويت بنيهى نظامى خود كرد، به گونهاى كه در سال 1359 با خريد تجهيزات و سلاحهاى پيشرفته توانست به قدرت نظامى اول خاورميانه تبديل شده، جاى رژيم شاه در منطقه را پر كند(133( و اين نيز نشانهى مثبتى براى نزديكتر شدن آمريكا به عراق بود.
هر چند زمان رسمى شروع تجاوز عراق 31 شهريور ماه 1359 اعلام شده است، ولى مىتوان گفت كه جداى از صدها تجاوز زمينى و هوايى در نيمهى اول سال 1359، حملات اصلى عراقىها از اوايل شهريور ماه شدت گرفت و در اواسط اين ماه به اوج خود رسيد.
حضرت امام (رحمةالله عليه( در آن زمان يك پيام مهم و تاريخى دادند كه لازم مىدانم به بخشهايى از آن اشاره كنم. توجه به اين نكته ضرورى است كه اين پيام مربوط به قبل از اعلام رسمى شروع تجاوز است: »ايران كه خواسته است از هر جهت با اين شيطان بزرگ قطع رابطه كند، امروز گرفتار اين جنگهاى تحميلى است، آمريكا، عراق را وادار نموده است خون جوانان ما را بريزد. ما با آمريكا در ستيزيم و امروز دست آمريكا از آستين دولت عراق بيرون آمده است و به اميد خدا اين ستيز تا استقلال واقعى ادامه دارد كه بارها گفتهام ما مرد جنگيم و تسليم براى مسلمان معنا ندارد. اى كشورهاى بىطرف، شما را به شهادت مىطلبيم كه آمريكا قصد نابودى ما را دارد، كمى به خود آييد و ما را در هدفمان كمك كنيد. ما به شرق و غرب و به شوروى(134( و آمريكا(135( پشت كردهايم تا خود، كشور خود را اداره كنيم. آيا حق است اينچنين مورد هجوم شرق و غرب واقع شويم؟«(136)
اين پيام تحرك عجيبى در ما كه درگير مسائل كردستان بوديم ايجاد كرد. معلوم بود كه جوانان پيرو امام سر از پا نمىشناسند، ولى آمادگى رزمى در بين مردم هم آن طور كه لازم بود وجود نداشت، با اين حال پيامهاى امام قوت قلب بود و حس مسؤوليت تا سر حد شهادت را در قلب همه زنده مىكرد.