زمانى كه وارد تبريز شدم با مشكلاتى روبهرو بودم؛ از جمله اينكه با زبان آذرى آشنا نبودم و يك كلمه از زبان آذرى را نمىفهميدم و چون تركى بلد نبودم، جواب گرفتن برايم دشوار بود. اين مشكل باعث شد كه از همان ماههاى اول مصمم بشوم زبان آذرى را فراگيرم. طى آن سالهايى كه در تبريز بودم آنقدر آذرى ياد گرفتم كه توانستم در خيابان و بازار به راحتى آذرى حرف بزنم و هيچ كس هم نمىفهميد كه من اصفهانى هستم.
از ديگر مشكلات اين ايام، نداشتن خوابگاه بود. در سال اول دانشگاه به ما خوابگاه نمىدادند، من هم وضع مالى خوبى نداشتم. البته پدرم هر دو ماه سيصد تومان پول برايم مىفرستاد، يك مقدار هم برادرم كمك مىكرد و چند ساعتى در هفته هم در دبيرستانهاى تبريز تدريس مىكردم و اينگونه، مخارج زندگى دانشجويىام تأمين مىشد.
در دوران دانشجوئي ما گردش و تفريح هم داشتيم و يكى از بهترين تفريحاتمان كوهنوردى بود كه به همراه دوستان در روزهاى تعطيل مىرفتيم. در يك تعطيلات دانشجويى، من به اتفاق يكى از دوستانم كه در رشته ى دكترى تحصيل میكرد، يك سفر 5 روزه به قصد دور زدن آذربايجان غربى انجام داديم. ابتدا از تبريز به صورت پياده به مرند و از مرند با ماشينهاى عبورى به خوى رفتيم و بعد از خوى به اروميه و از اروميه دور زديم آمديم مراغه و از مراغه به تبريز برگشتيم. در طول مسير رفت و برگشت هر كدام از ما تقريباً 120 تومان خرج كرديم كه اين مبلغ بابت كرايهى مسافرخانههايى كه شبها مىخوابيديم و غذاى سادهاى كه تهيه مىكرديم، بود؛ اين نمونهى يك سفر كم خرج و زندگى سادهى دانشجويى بود كه سپرى كرديم.