موقع ظهر وارد منزل مسكونى امام(ره) شدم. ايشان به اتفاق همراهان براى اقامهى نماز ظهر و عصر آماده مىشدند. وقتى امام خمينى را ديدم، حالتى به من دست داد كه در طول زندگى و عمرم آن لحظه را هرگز فراموش نمىكنم. نورانيت چهرهى حضرت امام، حالت چشمها، قد رشيد و جذابيت سيماى ايشان، مرا غرق وجودشان ساخت. وقتى دست ايشان را بوسيدم بىاختيار گريه كردم، گريهاى از ته دل با تمام وجود و شيفتگى، از شدت گريه (كه از سر شادى بود) كنترل خود را از دست داده بودم. براى اولين بار بود كه امام و مرجع تقليد خود را مىديدم و حالتى در وجودم احساس كردم كه وصفناپذير است.
در مدتى كه من در نوفللوشاتو بودم، خاطرم هست كه دانشجويان زيادى از مناطق مختلف فرانسه و بعضاً از ساير نقاط اروپا به ديدن ايشان مىآمدند و شخصيتها و روحانيون بزرگوارى از ايران نيز به ملاقات امام)ره( مىآمدند و اين روستا تبديل به يك مركز تحولات سياسى مربوط به ايران و منطقه شده بود. آن خانهاى كه امام)ره( و خانوادهى محترمشان در آن زندگى مىكردند، ظاهراً اجارهاى بود، اما خانهاى كه روبهروى بيت امام)ره( قرار داشت و محل حضور ميهمانان، ملاقاتكنندگان و خبرنگاران بود، به يك ايرانى مقيم فرانسه تعلق داشت كه در اختيار امام)ره( قرار داده بود. نمازهاى جماعت هم در همين خانه برگزار مىشد. معنويت خاصى در نمازهاى جماعت ظهر و عصر و مغرب و عشاء برقرار بود؛ اگر هوا بارانى بود نماز در طبقهى دوم ساختمان كه فضاى كوچكى هم داشت، برگزار مىشد و اگر هوا مناسب بود در محوطهى آن خانه و در نزديكى يك درخت سيب برقرار مى شد.
شخصيت بزرگوار، مرحوم حاج سيداحمد خمينى(63) كه مسئوليت و سازماندهى تمام برنامههاى امام)ره( را بهعهده داشت و تقسيم وظيفهاى كه ايشان براى افراد خدمتگزار در بيت حضرت امام كرده بود، در پيشبرد كارها بسيار مهم بود؛ مثلاً شهيد بزرگوار حاج مهدى عراقى(64) مسئول تدارك و تهيهى غذاى ميهمانان بود. حاج مهدى عراقى براى همهى حضار غذاى سادهاى تدارك مىديد. تعداد زيادى تخممرغ را در يك ديگ بزرگ روى گاز قرار مىداد و به صورت آبپز مىپخت و همراه با نصف نان باگت در اختيار ميهمانان قرار مىداد. در بعضى از روزها هم يك يا دو گوسفند را خريدارى مىكرد و در باغى كه در پشت همان خانهى محل ديدار و ملاقاتها بود، ذبح مىكرد و پس از كندن پوست و قطعه قطعه كردن گوشت آن، آبگوشت مفصّلى تهيه كرده و به هر كدام از ميهمانان يك كاسه آبگوشت و يك نصفه نان باگت مىداد كه اين غذا فوقالعاده خوشمزه بود. از ديگر شخصيتها و مقامهايى كه در بيت امام)ره( فعاليت داشتند، خانم دباغ(65) بود. ايشان كه با آقاى مهندس غرضى در سوريه، لبنان فعاليتهايشان را هماهنگ مىكرد، در نوفللوشاتو هم در بيت امام كمك مىكرد و در ضبط و تكثير پيامها و اعلاميههاى امام)ره( مشغول به كار بود.
در همان خانهاى كه محل ملاقاتهاى امام)ره( بود، زيرزمينى قرار داشت كه صحبتها، پيامها و سخنرانیهاى حضرت امام)ره( بعد از ضبط بر روى نواركاست توسط آقاى سراج الدين موسوى(66) به ياران و دوستان امام در ايران مىرسيد. به طور مثال با اصفهان تماس مىگرفت و نوار ضبط شده را پشت گوشى تلفن مىگذاشت و آنهايى كه در اصفهان بودند، نوار را ضبط مىكردند؛ اما كار من و آقاى احمد فضائلى در آنجا جزئى و مختلف بود. بيشتر كارها و وظايف ما را آقاى غرضى هماهنگ مىكرد و با ايشان ارتباط داشتيم؛ مثلاً خريد نان، بعضى وقتها بهعهدهى ما بود و از آنجا كه هم گواهينامهى بينالمللى داشتيم و هم به زبان انگليسى آشنا بوديم به راحتى مىتوانستيم صحبت كنيم و در خيابانهاى پاريس رانندگى كرده، مواد مورد نياز را از فروشگاهها خريدارى كنيم. بعضى از اوقات هم پيگيرى چاپ و تكثير اعلاميه هاى امام)ره( به عهده ى ما بود. ما اين اعلاميهها را به پاريس مىبرديم و تكثير مىكرديم تا بين ميهمانان و ملاقات كنندگان با حضرت امام توزيع شود. محل استراحت و خواب ما در همان خانه )محل ديدارها( بود. در اواخر حضورمان در نوفللوشاتو براى مدت كوتاهى يك هتل در نزديكى محل اقامت امام)ره( براى ميهمانان اجاره كرده بودند كه ما در آن هتل استراحت مىكرديم.
در همين دوران كه ما در پاريس بوديم، بعضى وقتها به ديدن و تماشاى اين شهر مىرفتيم؛ مكانهايى چون برج ايفل، خيابان شانزه ليزه و مقبرهى سرباز گمنام و متروهاى دوطبقهى شهر كه در دو سطح خطوط رفت و آمد مىكردند، خيلى برايمان جالب و تماشايى بود و جاذبه ى توريستى خاصى داشت.